شیخ صدوق نقل میکند.. وقتی امام #موسی_بن_جعفر علیه السلام از دنیا رفت، او را به وسیله #تابوتى برداشتند و یک نفر در پیشاپیش تابوت فریاد می زد: «و نودى علیه هذا امام الرافضة فاعرفوه»? این امام روافض است او را بشناسید. وقتى بدن شریف او را آوردند به محل اجتماع شرطه و مأمورین مورد اعتماد دولت، چهار نفر از مخالفین بلند شدند و فریاد زدند هر که مایل است خبیث فرزند خبیث را ببیند بیاید.? سلیمان بن ابى جعفر از قصر خود که کنار شط بود خارج شد سر و صدائى شنید به فرزندان و غلامان خود گفت چه خبر است؟ گفتند: سندى بن شاهک بدن موسى بن جعفر(ع) را در تابوت گذاشته او را معرفى می کنند. گفت خیال می کنم از طرف غرب بیاورند وقتى نزدیک شما شدند با غلامان پیش بروید و جنازه را از آنها بگیرید اگر مانع شدند آنها را بزنید و علائم سپاهشان را پاره کنید. همین که به آنجا رسیدند از قصر بیرون آمده جنازه را گرفتند و آنها را زدند و علامت هاى سیاه که شعار بنى عباس بود پاره کردند جنازه موسى بن جعفر(ع) را بر سر چهار راه گذاشتند یک نفر صدا می زد هر کس مایل است بدن پاک فرزند پاک را یعنی موسى بن جعفر علیه السّلام را ببیند بیاید مردم جمع شدند بدنش را #غسل داده حنوط گرانبهائى کردند او را در کفنى که از برد یمنى بود که به دو هزار و پانصد دینار برایش بافته بودند تمام قرآن بر آن نقش بود با پاى برهنه به صورت عزاداران با گریبان چاک از پى جنازه آن جناب تا قبرستان قریش رفت در آنجا بدن شریفش را دفن کرد و جریان را براى هارون الرشید نوشت. هارون نامه ایی به سلیمان بن ابى جعفر نوشت(و با ظاهر سازی تمام) که عمو جان صله رحم کردى خدا جزاى خیر به تو بدهد بخدا قسم کارى که سندى بن شاهک کرده به دستور ما نبوده. ?منبع: عیون أخبار الرضا(ع)شیخ صدوق ج 2 ص 97. وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون
یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر(ع)