ماه به نیمه خود رسیده بود که دختر بدر الدجی قرص قمرش را به دامان گرفت. تلالؤ درخشان طفل، ماه را از حضور شرمگین کرد.بوی یاس، اتاق را آکنده بود. مرواریدهای اشک، از چشمان مرتضی غلطان شد و شوق واشتیاق بی حدش را تصویر کرد.سبط اکبر رسول الله قدم به… بیشتر »